بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

روزهای زندگی مامان وبابا

یه اتفاق هیجان انگیز

سلام نفس مامانی مامانی امروز خیلی خوشحالم چون قراره فردا بریم سمت تهران البته به امید خدا و بی حرف پیش میریم پیش مامان بزرگ و بابا بزرگ و دایی جونات اما اینا اون موضوع خیلی هیجان انگیز نیستن  موضوع اینه که به یاری خدا ۴شنبه میخوام برم سونوگرافی تا دوباره روی ماهتو ببینم و بالاخره بفهمم عزیز دل من دخملی   یا پسملی    که دیگه از این به بعد بتونم با اسم خودت باهات صحبت کنم. فقط حواست باشه مامانی نی نی خوبی باشی و سریع خودتو به دوربین نشون بدی آخه مامانت بیشتر از این طاقت انتظار نداره میخوام برم برات لباس و بقیه وسیله هات رو بگیرم عاشقتم گل قشنگم  ...
5 ارديبهشت 1390

بی خوابی

سلام مامانی وای عسل مامان نمیدونی دیروز چه روزی بود چون هنوز خونه پیدا نکردیم من خیلی ناراحت بودم وبیخودی گریم میگرفت خلاصه با هزار مکافات خودمو آروم کردم وبه کارهای خونه رسیدم تا شب شب هم موقع خواب به دلیل سردرد خیلی دیر خوابم برد وبعد که تازه چشمام گرم شده بود با صدای رعد وبرق از خواب ژریدم و دیگه تا صبح درست و حسابی نخوابیدم. ...
4 ارديبهشت 1390

دندون درد

سلام مامانی دیروز رفته بودم دندون پزشکی سه تا از دندونام خراب شده بود و درد میکرد دکتر هم گفت حتما باید سه تاش با هم درست بشه وگرنه اذیتم میکنه ! خلاصه من هم به دکتر گفتم به هیچ عنوان از داروی سر کننده استفاده نکنه با اینکه درد خیلی زیادی داشت ولی به خاطر سلامتی تو نازنینم تحمل کردم                 تا بعد از ظهر هم دردم ادامه داشت بعد از ظهر بابائی من و شما رو برد بیرون که حالمون جا بیاد. راستی مامانی مگه من به شما نگفتم دعا کن زودتر خونه پیدا کنیم پس چی شد ؟ هنوز پیدا نکردیما ، میترسم دیر بشه آخه میخوام اتاق تورو درست کنم و بچینم لطفا دعا کن ...
3 ارديبهشت 1390

به دنبال خونه

سلام عزیز مامانی دیروز بعد از ظهر بابا بزرگت اومد همدان که بریم خونه پیدا کنیم ولی چون خیلی مشکل پسنده باز هم مورد قبول واقع نشد حالا ما موندیم بی خونه البته بابا بزرگت پیشنهاد داد فعلا یه خونه رهن کنیم که بتونیم اتاق نی نی نازمون رو بچینیم بعد تا سال دیگه دنبال یه خونه خیلی مناسب بگردیم که هم خودمون و هم تو توش راحت باشیم مامی جان تو دعا کن هرچی صلاحه همون بشه میدونم که تو پا قدمت پر برکته و قطعا وضعیتمون بهتر از الان میشه دوست دارم گلم بی صبرانه منتظرتم  ...
30 فروردين 1390

سلام گلم وبلاگت مبارک

سلام عزیز دل مامان این اولین مطلبیه که تو وبلاگت میزارم هنوز به بابائی نگفتم که برات وبلاگ درست کردم آخه همین الان تو اداره این وبلاگ رو برات درست کردم تا بتونم باهات درد دل کنم و تو هم وقتی بزرگ شدی درد دل مامانو بخونی و اگه خودت هم خواستی درد و دل هاتو اینجا بنویسی .          خیلی دوست دارم گلم وبلاگت مبارک ...
29 فروردين 1390