پایان هفت ماهگی
سلام بارانم عشقم نفسم مامان جان به لطف خدا امروز منو و تو هفتمین ماه با هم بودن رو به سلامتی و خوشی پشت سر گذاشتیم و وارد ماه هشت شدیم هر لحظه فقط از خدا تقاضا میکنم دوماه باقی مانده رو هم با خوشی به پایان برسونیم ومن بتونم روی ماه فرشته عزیزمو ببینم و بارانم رو در آغوش داشته باشم
شما هم دعا کن که زودتر بگذره چون مطمئنم که تو هم دوست داری زودتر بیای پیش مامان و بابا !
عزیزکم هر روز که میگذره انتظار سختتر میشه و من بیشتر بی تاب دیدنت میشم حالا اینو داشته باش :
كودكم برايت در مسير سخت زندگي صبر ميخواهم از خدا صبر و باز هم صبر لكن بدان هر سختي به معني زشتي نيست واين سفر كوتاه سرشار از خاطرات زيبا خواهد بود برايت اگر در قلبت پروانه شدن را بخواهي وآرزو كني !
خلاصه جان مادر خواستم بدونی که هر لحظه به فکرتم ولی با این همه فکر هنوز نتونستم اتاقتو بچینم البته همه چیز آمادست اما هنوز بابا بزرگت تخت و کمد رو نفرستاده البته اونم گناهی نداره ها هر دفعه یه مشکلی پیش اومده ولی ان شا اله تا آخر این ماه برات میچینم اتاقتو فرشته عزیزم بوووووووووووووووووووووس مواظب خودت باش !