بارانباران، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

روزهای زندگی مامان وبابا

روزهای آخر

1390/8/7 15:32
نویسنده : بیتا
592 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جان خوبی عزیز دلم

میدونم که حسابی جات تنگ شده والان داری خودت رو برای بیرون اومدن از دنیای کوچیکت و ورود به یه دنیای خیلی بزرگتر آماده میکنی منم دارم خودمو آماده میکنم که به شما کمک کنم که راحت تر وارد این دنیا بشی و با سختی هاش کنار بیای به همین دلیل هم الان تهران هستم دور از بابایی ، که اگه شما خواستی بیای بیرون دیگه دغدغه تولد در شهرستان رو نداشته باشی خیلی تنهایی و دوری از بابا سخته البته از سه شنبه تا جمعه بابا پیش ما بو  و تازه همین دیروز از ما جدا شد  به هر حال من دیگه دارم روز شماری میکنم واسه بغل کردن تو عزیز دلم و میدونم که دیگه نهایتا تا٢٠ روز دیگه روی ماهت رو میبینم ولی ای کاش زودتر بیای چون من دیگه طاقت انتظار ندارم.

راستی میخواستم عکس های سیسمونیتو برات بذارم تو وبلاگت ولی مثل اینکه قسمت نبود چون کابل دوربین اینجا نیست و نتونستم برات عکس بذارم دیگه فکر کنم برای بعد از تولدت عکس هاتو تو وبلاگت بذارم ولی نکته مهم اینه که من عاشقتم و همیشه به فکرت ولی اینجا کمتر به نت دسترسی دارم و نمیتونم زیاد برات بنویسم .

بوووووووووووووووووووووووووووووس گنده و به امید دیدار

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)